اصلا از همون اول من با خودم شرط کردم اگر رفتم معماری همون ترم دوم به بعد بگردم پی یه کار دانشجویی مرتبط با رشته ام و بعد عین سگ توش جون بکنم حتی اگه چندرغاز اخر ماه بذارن کف دستم.

از اولشم فقط دنبال یاد گرفتن کار بودم. 

الان چی شده؟

یه هفته اس دنبال کار میگردم هیچی به هیچی.

اقا جان کار خفن که نمیخوام.یه کاراموزی ساده اس دیگه.این چه مصیبتیه خب؟

از طرفی همش منو از کار تو شرکت ها میترسونن میگن اوضاع خرابه و بهتره خیلی حواست جمع باشه برای همینم نصف اگهی هایی هم که دانشجو میخوان رو مجبورم ندید بگیرم چون چشمم ترسیده:/

خدایا تو که منو ایران افریدی حداقل پسر می افریدی خب

این داستانه من با این زندگی دارم؟ :/


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها