از ترس بیکاری و توی خونه نشستن و همچنین به خاطر اینکه زودتر مدرکم رو بگیرمترم تابستونه گرفتم.
راستش برنامه من اینه که در وهله اول بعد از لیسانس اپلای کنم برای کانادا و خب اگه قبول نکنن مجبورم فوق رو هم بخونم و بعدش برم.
تمام زورم رو دارم میزنم تا زودتر زبانم رو تموم کنم و بتونم ایلتس بگیرم.
از طرفی کلاس اتوکد میرم و بعدش باید ریویت و اسکچاپ و 3D مکس و ICDL رو بگیرم و دارم زور میزنم مدرک های بین المللی همشو بگیرم تا به دردم بخوره.
از یه سمت دیگه هنوز امتحان اخر گواهینامه رو هم ندادم.
یه دنیا کتاب معماری خریدم که توی خونه بخونم و یه دنیا کتاب غیر درسی هم توی کتابخونه بهم چشمک میزنه.
پروژه ام تموم شد شنبه و دقیقا از فرداش ینی امروز کلاسای دانشگاهم شروع شد اونم چه درسایی.
خلاصه که این تابستون یا میبرم یا میمیرم‍♀️
امیدوارم تابستونم به خیر بگذره.
یه شب فکر کردم ارزش داره این همه سختی بدم به خودم؟
و بعدش از فکر مهاجرت و رفتن به یه کشور درست و حسابی انقدر ذوق کردم که ترجیح دادم حتی برنامه ام رو فشرده تر کنم:)
امیدوارم یه روزی وقتی برمیگردم به عقب از خودم و تمام راه هایی که رفتم راضی باشم.
راستشو بخواین من تو تمام مدت زندگیم به خودم استراحت دادم.حتی دوره کنکورم درست و حسابی درس نمیخوندم.وقتی رفتم رشته ای که دوست دارم تصمیم گرفتم انقدر تلاش کنم تا بتونم به یه درجه خیلی مهم توی زندگی خودم برسم و بتونم از خودم راضی باشم.:)
درست و غلطش رو نمیدونم اما حس میکنم هرچی شلوغ تر باشم اعصاب راحت تری دارم
شبا همش خودمو یه قدم جلوتر میبینم توی هدفم و ذوق میکنم:)

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها